محل تبلیغات شما
مدتی این مثنوی تأخیر شد

مهلتی بایست تا خون شیر شد

فهم معنای زندگی مثل هر مسئله فلسفه ای دیگر کارآمدی مستقیمی در روزمره ندارد مگر اینکه در کشاکش روزمرگی کمی مرهم زخم دوندگی‌های پیاپی و کم اثر باشد. اما زمانی که تصمیم‌های اساسی فرامی رسند دانستن اینکه با چه چیزی در زندگی نسبت داریم (نسبت محتوی و شخص به عنوان محور معنای زندگی) ما را به تصمیمی رهنمون می کند که کمترین رنج را در آینده به همراه دارد. زندگی برای ما چیست؟ با کدام نسبت داریم: تعهدات اخلاقی، امیال مادی یا معنویات؟ اینکه در لحظه تصمیم با کدامیک نسبت داریم یا به کدامیک پایبند می مانیم یک بحث روانشناسی است و تعیین تکلیف اینکه فرای نسبت ما با محتوای زندگی، جنس زندگی چیست یک پرسش فلسفی است.اما چرا بازگشت به فلسفه؟

بازگشت به فلسفه برای یافتن سعادت بازگشت به رواقی گری است. از سوی دیگر پرسش از چیستی زندگی در روزگار مرگ ایدآلیسم و اگزستانسیالیسم، بر عهده پدیدار شناسی است. فلسفه (و البته نه فیلسوف) به ما می گوید جنس زندگی چیست و ما بر اساس آن تصمیم می گیریم و در آینده از نتایج تصمیم خود رنج کمتری می کشیم. اما آن فلسفه ای که به ما می گوید زندگی چیست را کجا نوشته اند؟ این فلسفه از نوع آکادمیک نیست. شاید یک قضاوت چند ثانیه ای باشد مثل حس ملال از بی معنایی زندگی اما یک کار فلسفی است از این رو که اندیشیدن به سعادت است و از این حیث که درباره چیزی است که هست اما نمی توان نشان داد. شاید همین تلاش برای تنقیح چیزی که دیده نمی شود چیزی شبیه ایمان پروری باشد اما القای باور و تحمیل سلوک نیست اما ایستادن بر سر آنچه پالوده اندیشه و عصاره فهم ما از زندگی است از جنس ایمان ورزی بوده و استقامت جهادی می طلبد.

فیلسوف دُردکش زندگی یا دردکش جاودانگی

کارآمدی فهم معنای زندگی

اقبال علوم انسانی اسلامی، ادبار فقاهت و اجتهاد

زندگی ,نسبت ,فلسفه ,یک ,چیزی ,اینکه ,زندگی چیست ,است از ,معنای زندگی ,نسبت داریم ,بازگشت به

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

کمان سنتی کشور